یه بار یکی بهم گفت:
میخوای دنیارو داشته باشی؟!!!
گفتم: دنیا توو دستامه وقتی
لبخند مادرم جلو چشامه...
صدای مادرم تو گوشمه...
دستای مادرم پناهمه...

روزی دخترکی که در خانواده ای بسیار فقیر زندگی می کرد از خواهرش پرسید: مادرمان کجاست؟

خواهر بزرگش پاسخ داد که...

برای خواندن بقیه ی داستان به ادامه مطلب مراجعه کنید

مردی مقابل گل فروشی ای ایستاده بود و می‌خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق می‌کرد...

برای خواندن ادامه ی داستان به ادامه مطلب مراجعه کنید

اشتباهی خونه یه خانم مسنی رو گرفتم، اومدم معذرت‌خواهی کنم هی می‌گفت مینا ‌جان تویی؟ هی می‌گفتم ببخشید مادرجان اشتباه گرفتم، باز می‌گفت مینا جان تویی مادر؟ می گفتم نه مادر جان اشتباه شده ببخشید! اسم سوم رو که گفت دلم شکست.. گفتم آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم. اون قدر ذوق کرد که چشام خیس شد.